فکر کنم دیروز پنجاه جا رفتم. هیچ کاری برای انجام دادن – هیچ چیز. امروز یکشنبه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت گشنیز , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
اما من حتی امروز تلاش کردم. به خانه آمدم تا شام بخورم. – ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است در هتلی باربر بودم و صندوق عقب را حمل می کردم – این تنها فرصت من بود. اما من کارت قدرت فیزیکی آن را ندارم.
به اعتقاد من، این چیزی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که یک مرد باید آن را یک فرصت نادر بنامد. این یک رستوران نسبتاً خوب در نزدیکی برادوی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت کراش , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
و ده دلار و انعام می گیرم. بیچاره من! یک لحظه قلبم به بند افتاد و بعد از خودم پرسیدم که دیگر با پول چه می خواهی؟ من این مکان را گرفتم و از فردای آن روز شروع خواهم کرد. آنقدر خسته ام که به سختی می توانم حرکت کنم.
۱۷ فوریه.
طنز نبود؟ من روز به روز مراقب برف بوده ام. و حالا که من جای دیگر را گرفته ام – اینک، امروز یک قدم برف می بارد!
– بعدازظهر به دیدن سردبیر رفتم. از فکر فردا ناامید کاری بودم. گفتم به او می گویم! – اما وقتی به آنجا رسیدم فقط جسارت این را داشتم که در مورد شعر پرس و جو کنم. او آن را نخوانده بود. می ترسیدم عصبانی به نظر برسد.
من یک هفته دیگر آنجا نمی روم. من نمی توانم او را عجله کنم.
امروز باید با عذرخواهی از صاحبخانهام شروع میکردم و از او التماس میکردم که اجازه دهد یک هفته بعد پولش را بدهم. باید توضیح مفصلی می دادم – او می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است کلی بداند چرا من در تمام این ماه ها کار نکرده ام و غیره. او صورت قرمزی دارد و به نظر من مشروب می خورد.
سپس مجبور شدم محمولهای از بهترین کتابهایم – کتابهای فقیر و کمی ارزشمندم را که دوست داشتهام – بردارم و در یک کتابفروشی دست دوم بفروشم. وقتی آنها را فروختم مجبور شدم برای یک هفته کت و شلوار گارسون کرایه کنم تا اینکه پولی برای خرید آن پیدا کنم. و سپس با آن چیز وحشتناک به رستوران رفتم.