از زمانی که ستاره ها را علامت زده ام، دو ساعت نشسته ام و فکر می کنم. من در زندگیم مرتکب جنایت شده ام – چه کسی مرتکب جنایت نشده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟ اما صحبت ازدواج از پشیمانی، چه پشیمانی وجود دارد که گاهی اوقات وقتی تنها هستم در سیلابی به مغزم سرازیر می شود و وقتی در تاریکی روی تخت می روم سرخ می شوم؟
من افتادم آقا روی آن زمین لغزنده جهنمی. پایین آمدیم مثل تیر؛ بارها و بارها در وسط سالن رقص غلتیدیم، موسیقی ده مایل در ساعت پخش می شد، ۸۰۰ جفت چشم به ما خیره شد، فریاد نفرین شده ای از خنده از هر طرف بلند شد.
بهشت! چقدر واضح آن را شنیدم، همانطور که می رفتیم و می چرخیدیم! «فرزندم! دوروتای من!» مادام اسپک با عجله به جلو رفت، فریاد زد و به محض اینکه نفسی برای انجام این کار داشت، دوروتیا نیز فریاد زد. سپس دوشنبه بیهوش شد، سپس از خارهای من جدا شد و توسط گروهی از زنان پرخاشگر به راه افتاد. “بی رحم دست و پا چلفتی!” گفت مادام اسپک و چربی خود را به من برگرداند.
من بر روی سینتم ماندم، وحشی، وحشتناک، و به اطراف نگاه می کردم. همه چیز با من بود – می دانستم که اینطور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است. آرزو می کردم که می توانستم آنجا بمیرم و هنوز هم همینطور.
کلینگسپهر با او ازدواج کرد، یعنی بلند و کوتاه. اما قبل از آن درست رویداد، من یک برش شمشیر بر روی بینی این جوان شرور گذاشتم که زیبایی او را برای همیشه از بین برد.
ای دوروتیا! تو نمیتوانی من را ببخشی، تو نباید مرا ببخشی. اما هنوز دیوانه وار دوستت دارم
شعله بعدی من اوتیلیا بود: اما بگذارید او را برای شماره دیگری نگه داریم. احساسات من در حال حاضر بر من غلبه دارد.
با سفر کمی به منطقهای وحشی کونمارا، جایی که زنان برای ماهیگیری و تیراندازی به فوکها رفته بودم، این شانس را داشتم که به قلعه یک آقا مهماننواز ایرلندی ورود پیدا کنم و از اوتیلیای عزیزم مطلع شوم. .
بله، اوتیلیا علیه شلیپنشلوپ، موز شهر کوچک دوستانه دور در زاکسنلند، جایی که اسپک پیر پمپ شهر را ساخته بود، جایی که کلینگسپهر از روی دماغه بریده شد.
جایی که دوروتیا غلتید و در آن والس وحشتناک با فیتز-بو-پشا!- دور از خاطره. اما آیا عجیب نبود که از اوتیلیا در وحشیترین گوشه ایرلند، جایی که هرگز به شنیدن نام مهربان او فکر نمیکردم؟ با قدم زدن در همان کوه اوریسبگ که زیر سایهاش نام اوتیلیا را شنیدم، مکی، نویسنده دانشمند «فلور پاتلاندیکا»، گرمای مدیترانه را کشف کرد، گلی که من اغلب در زندگی کنارههای وزوویوس چیدهام، و بهعنوان پروزرپین، بدون شک، در حالی که در مزارع عنا سرگردان بود، از جمع شدن سرگرم شد.
اینجفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است – همان گلی که از خلیج راندستون به اقیانوس اطلس می نگرد. اینجا نیز، در این مکان وحشی تنها، خاطره معطر اوتیلیای من لانه می کند!