یکشنبه ۱۱ شهریور ۰۳ | ۱۵:۰۴ ۵ بازديد
دیگری زمزمه کرد: «نمیتوانی بروی؟» او پاسخ داد: من رفتم. پول قرض گرفتم، از یکی از خدمتکاران پدرم التماس کردم و فرار کردم و به آنجا رفتم. و اوه، من دو روز خیلی دیر کردم!» “خیلی دیر؟” هلن با تعجب فریاد عشقی زد. “بله، بله،” پاسخ خشن بود، “زیرا او یک دختر ضعیف و درمانده بود، و از تمام دنیا تحقیر شد. و پدر و مادرش او را برگردانده بودند و او رفته بود، هیچ کس نمی دانست کجا.
هلن، از آن روز تا به امروز من هرگز او را ندیده ام، و هرگز عروس در مورد او نشنیده ام. و اکنون او می آید تا مرا نفرین کند، تا روح من را برای همیشه نفرین کند. و بیش از آن که بتوانم تحمل کنم، بیشتر از آن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
که بتوانم تحمل کنم!» دیوید دوباره غرق شد و فریاد زد: “خیلی زیاد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، خیلی زیاد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه عصا , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!” اما ناگهان او دست همسرش را در دست گرفت و به او خیره شد.
فریاد زد: «و او گفت یک بچه وجود دارد، هلن! یه جای دنیا یه روح دیگه داره بخاطر این گناه من عذاب میکشه! اوه، ما باید به نحوی در مورد آن پی ببریم – کاری باید انجام شود، من نمی توانستم دو چیز ترسناک را بدانم. باید بفهمیم، باید بفهمیم!» وقتی مرد ایستاد و به او خیره شد، دوباره صدای زن را شنید و از جا بلند شد. اما هلن که از رنج او وحشت کرده بود، بازوی او را گرفت عقرب و زمزمه کرد: “نه، نه، دیوید، اجازه بده داخل بروم، می توانم از او مراقبت کنم.” و شوهرش را یک بار دیگر به زور روی مبل پایین آورد و سپس به اتاق بعدی دوید.
او دوباره متوجه شد که زن در تلاش فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا خرس و جادو و طلسم است تا خودش را روی بازوهای لرزانش بلند کند، به او خیره شده و بیهدف صدا میزند. هلن با عجله به سمت او رفت و دستانش را در دستانش گرفت و سعی کرد دوباره او را آرام کند.
اما زن از همه چیز در مورد او غافل شد و به پاهای خود ایستاد. «او کجفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟ او کجفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او با صدای خشن نفس نفس زد. “او باز خواهد گشت!” او شروع به صدا زدن نام دیوید کرد و لحظهای بعد، در حالی که هلن سعی میکرد او را ساکت نگه دارد، دستهایش را پاره کرد و کورکورانه در اتاق هجوم برد و با صدای بلندتر فریاد زد: «دیوید، کجایی؟ دیوید منو نمیشناسی؟ هلن که برگشت، دید.
هلن، از آن روز تا به امروز من هرگز او را ندیده ام، و هرگز عروس در مورد او نشنیده ام. و اکنون او می آید تا مرا نفرین کند، تا روح من را برای همیشه نفرین کند. و بیش از آن که بتوانم تحمل کنم، بیشتر از آن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
که بتوانم تحمل کنم!» دیوید دوباره غرق شد و فریاد زد: “خیلی زیاد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، خیلی زیاد فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه عصا , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!” اما ناگهان او دست همسرش را در دست گرفت و به او خیره شد.
فریاد زد: «و او گفت یک بچه وجود دارد، هلن! یه جای دنیا یه روح دیگه داره بخاطر این گناه من عذاب میکشه! اوه، ما باید به نحوی در مورد آن پی ببریم – کاری باید انجام شود، من نمی توانستم دو چیز ترسناک را بدانم. باید بفهمیم، باید بفهمیم!» وقتی مرد ایستاد و به او خیره شد، دوباره صدای زن را شنید و از جا بلند شد. اما هلن که از رنج او وحشت کرده بود، بازوی او را گرفت عقرب و زمزمه کرد: “نه، نه، دیوید، اجازه بده داخل بروم، می توانم از او مراقبت کنم.” و شوهرش را یک بار دیگر به زور روی مبل پایین آورد و سپس به اتاق بعدی دوید.
او دوباره متوجه شد که زن در تلاش فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا خرس و جادو و طلسم است تا خودش را روی بازوهای لرزانش بلند کند، به او خیره شده و بیهدف صدا میزند. هلن با عجله به سمت او رفت و دستانش را در دستانش گرفت و سعی کرد دوباره او را آرام کند.
اما زن از همه چیز در مورد او غافل شد و به پاهای خود ایستاد. «او کجفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟ او کجفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او با صدای خشن نفس نفس زد. “او باز خواهد گشت!” او شروع به صدا زدن نام دیوید کرد و لحظهای بعد، در حالی که هلن سعی میکرد او را ساکت نگه دارد، دستهایش را پاره کرد و کورکورانه در اتاق هجوم برد و با صدای بلندتر فریاد زد: «دیوید، کجایی؟ دیوید منو نمیشناسی؟ هلن که برگشت، دید.